دوست عزیز برای پی گیری سفارشات باید وارد حساب کاربری خود شده و در ستون سمت راست صفحه سایت با کلیک بر روی گزینه سفارش میتوانید از آخرین وضعیت مرسوله و همین طور شماره رهگیری مرسوله خود آگاهی پیدا کنید. در صورت بروز هرگونه مشکل در فرآیند ثبت سفارش لطفا با شماره 09397365955 تماس حاصل فرمایید.
24,000 تومان
در انبار موجود نمی باشد
کتاب استاد عشق ( زندگی محمود حسابی ) نویسنده: ایرج حسابی توسط انتشارات سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی منتشر شده است.نگاهی به زندگی و تلاش های پرفسور محمود حسابی پدر علم فیزیک و مهندسی نوین ایران .استاد مردی خوش رو ، فروتن و باوقار بودند. کم سخن می گفتند و بسیار می اندیشیدند. قناعت و صرفه جویی از خصوصیات اخلاقی ایشان بود و هرچه در اختیارشان قرار می گرفت به عنوان نعمت الهی در نظر می گرفتند و از آن کمال استفاده را می بردند . هیچ گاه از تحصیل علم غافل نشدند و در طول سی و هشت سال پایانی عمر، شبی یک ساعت به فراگیری زبان آلمانی می پرداختند . مطالعه و تحقیق بر روی مطالب گوناگون، محاسبات تئوری بی نهایت بودن ذرات، گوش دادن به اخبار داخلی و رادیوهای خارجی، باغبانی، آهنگری، نجاری و ابداعات علمی و صنعتی (درکارگاه کوچک خانه) از سرگرمی های ایشان بود .
به همسر و فرزندان خود عشق می ورزیدند و به انها احترام می گذاردند. با وجود مشغله بسیار همواره می کوشیدند از هر فرصتی برای تبادل نظر هم نشینی با آن ها استفاده نمایند. هر شب دو ساعت را به آموزش مطالب گوناگون و پاسخ گویی به سوالات درسی فرزندانشان و همچنین ساعتی را به آموزش فرزندان همسایگان اختصاص می دادند.
به دلیل تنگدستی , تحصیلات ابتدایی استاد در مدرسه شبانه روزی کشیشان فرانسوی در بیروت که مدرسه ای رایگان بود طی گردید. استاد پیش از مدرسه و همزمان با تحصیلات مقدماتی نزد مادر فاضله شان به فراگیری متون مذهبی و فارسی پرداختند و از کودکی قران کریم را حفط و به آن اعتقادی ژرف داشتند: دیوان حافظ را از برکردند و بوستان و گلستان سعدی ، شاهنامه فردوسی، مثنوی مولوی و منشات قائم مقام را نیز آموختند.
با شروع جنگ جهانی اول مدرسه مسیحی فرانسویان بسته شد.از این رو پس از دو سال وقفه تحصیلات خود را در کالج آمریکایی بیروت و سپس در کالج پروتستان لبنان (مدرسه عالی هنر و ادبیات) ادامه دادند.در تمام این دوران پیوسته رتبه نخست را در میان شاگردی های خارجی خود کسب می کردند و هوش و ذکاوت ایشان تحسین همگان را بر می انگیخت.
یکی از شب ها ، آهسته به پشت در نزدیک شدم، خوشبختانه پدر پشت شان به در بود. راحت ایستادم و به داخل نگاه کردم .با کمال تعجب دیدم مشغول سوار کردن یک پمپ تهی گر (وکیوم پمپ بودند ) که به تازگی طراحی آن را، تمام کرده بودند .حتی برای سوار کردن این دستگاه سنگین، که دقت زیادی برای این کار لازم بود مرا صدا نکرده بودند. به سرعت داخل رفتم و سلام کردم و گفتم :
ببخشید چطور با مریضی و طب در ساعت 3 بعد از نیمه شب این کار را انجام می دهید؟ آیا بهتر نیست، شما بروید بخوابید تا هر طور که می گویید من این دستگاه رو سوار کنم ؟
پدرم مکثی کردند، و مرا با لبخندی دلنشین نگاه کردند. خستگی کاملا از چشم هایشان مشخص بود. تنها عشق به نتیجه رساندن ابتکارشان، و حاصل کار را، در اختیار صنعت و تحقیقات کشور گذاشتن، ایشان را تا این ساعت از شب بیدا نگه داشته بود. واقعا از خودم خجالت می کشیدم، ضمن اینکه، تمام وجود ایشان را تحسین می کردم. بعد از سکوتی که میان ما برقرار شد، پدرم سرشان را بلند کردند و گفتند:
حالا وقت استراحت شماست، شما تمام روز را دویده ای هزار کار انجام داده ای و الان خسته هستی برو بخواب، من بعدها خیلی وقت خوابیدن دارم!تعجب و شگفتی من صدبرابر شد. عجب جوابی به من دادند.جوابی بزرگ و در عین حال غم انگیز. مدت کوتاهی …….
وزن | 630 کیلوگرم |
---|---|
انتشارات | |
قطع | |
نوع جلد | |
نویسنده |
سال چاپ | 1397 |
---|---|
تعداد صفحات | 86 |
موضوع | زندگینامه |
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.