کتاب دلهره ی وصال

کتاب دلهره ی وصال

کتاب دلهره ی وصال نوشته ی طيبه كارگران بافقي این کتاب توسط انتشارات پرسمان به چاپ رسیده است.خدایا امروز چه­قدر خسته شدم، از روزهای یکشنبه متنفرم. وای خدا این استاد ابراهیمی هم چه جونی داره از بس که توضیح داد و بحث کرد، کله­ام داشت منفجر می­شد. این خرخون کلاس هم که دیگه نوبرشو آورده. خودش کمه، این جمالی رو هم همراه خودش کرده.

   – هستی چی­کار می‌کنی دختر؟ غذا از دهن افتاد، زودتر بیا الان سر و کله داداشت پیدا می­شه و هنوز اتاقشو تمیز نکردی.

امان از دست این مامان مثل این­که فقط من توی این خونه زندگی می‌کنم، خسته و کوفته از دانشگاه اومدم ،هنوز ناهار نخوردم، باید اتاق عزیز کرده­شو تمیز کنم. والا
نمی­دونم گیتی خانم از صبح تا حالا چه غلطی می‌کرده… صدای مامان یک­ریز داشت
می­اومد.

– هستی، هستی زودباش بیا دیگه.

بلند شدم پله­ها را باعجله طی کردم و به آشپزخونه رفتم، مامان همین­طور داشت غرغر می‌کرد تا منو دید گفت:

– بیا غذاتو بخور، الانه که سر برسه و غرغر کنه. می­شناسیش که، جلوی دوستاش دوست نداره اتاقش نامرتب باشه…

میون حرفش اومدم و گفتم:

– مامان نمی­تونستی به گیتی بگی اتاقشو تمیز کنه. آخه امروز خیلی خسته شدم، دیشبم خوب نخوابیدم.

مامان گفت:

– قربونت برم می­دونی که گیتی چه­قدر سر به هواست. داداشت فقط تو رو قبول داره.

همیشه همین­طوری بود، برای موجه کردن کارهای گیتی این­جوری منو راضی می‌کرد با این­که خیلی گشنه بودم، ولی نتونستم زیاد غذا بخورم بلند شدم و گفتم:

– مامان دستت درد نکنه. تا من اتاقش رو تمیز می‌کنم، یه چایی درست کن که خیلی هوس چایی کردم.