کتاب یک زن و از کوچه بالا آمدم و از کنار اشباح گذر کردم اثر فیلیپ مینیانا

کتاب یک زن و از کوچه بالا آمدم و از کنار اشباح گذر کردم

کتاب یک زن و از کوچه بالا آمدم و از کنار اشباح گذر کردم اثر فیلیپ مینیانا با ترجمه زیبا خادم حقیقت توسط انتشارات نیماژ منتشر شده است. ” یک زن” نمایشنامه ای است که فیلیپ در سال 2014 برای اجرا با گروه بازیگران همیشگی خود در تئاتر کلین پاریس می نویسد. در این اثر با استفاده از نوشتاری در قالب قطعات نمایشی، داستان زنی – که خود هم دختر است هم مادر، هم همسر است و هم دوست – روایت می شود که در زندگی روزمره ی خفقان آور با اعضای خانواده ی خود اعم – از مرده و زنده – در برخورد مداوم است، جایی که زندگان در تب می سوزند و درد می شکند و ناله می کنند؛ اشباح می خندند و جشن می گیرند؛ این تمثیلی است شاعرانه از دنیای رو به فنای ما. زمان در لابیرنت خاطرات این زن نامشخص است و نزدیک و دور با هم یکی شده اند. جنگل همچون جنگل قصه های کودکانه ای مثل شنل قرمزی، سفید برفی، و… سمبولی از ناخودآگاه و خاطرات فروخورده است و درام در خانه و خانواده ای شکل می گیرد که تصویری است از دنیایی که تمام اعضای آن رنج می برند یا رنج خواهند برد. اما آنچه بیش از هرچیزی در این نمایشنامه اهمیت دارد زبانی است که شخصیت ها سعی  دارند با آن از درونیات و خاطرات خود صحبت به میان آورند و این گونه است که گذشته زمان حاضر را در خود نابود می کند و امکان هر گونه ارتباط میان زندگان را ناممکن می سازد.