توضیحات

 کتاب کوچه ابرهای گمشده

کتاب کوچه ابرهای گمشده رمان برتر سال 1395 به انتخاب مجله ی تجربه به نویسندگی کورش اسدی توسط انتشارات نیماژ منتشر شده است.قسمتی از داستان:

گارسیا و کارون با هم برگشتند و به دختر ها نگاه کردند. کنار هم ایستاده بودند. سه تایی با سرهای به هم چسبیده انگار روی چیز خیلی مهمی خم شده بودند و زمزمه می کردند. کارون تقویم را گذاشت روی میز. گارسیا با چشم بهش گفت که باز دخترها را نگاه کند. نگاه کرد. یکی از دخترها برگشت. همین جور که کارون را نگاه می کرد لب هایش را روی هم فشار می داد. لب هایش سرخ سرخ بود. بعد پلاستیک لواشک یا آلو را برد بین دندان هایش و یه تکه کند. کارون بوی عطر را احساس می کرد که با رنگ و تینر قاطی بود.از دیدن دختر حس بدی بهش دست داد. یک چیزی توی چهره اش، توی اندامش غلط بود.

گارسیا خم شد روی میز، سرش را آورد در گوش کارون گفت: “یک ساعت هست دارند توی مغازه می گردند.”

• “آن که لواشک می خورد پسر است”
• کارون گفت: “دنبال یک کتاب می گردم”
• گارسیا ادای آدم های وارفته در اورد.
• گفت:” مانده ام با اضافش چه می کند – دنبال چه کتابی هستی؟”

توضیحات تکمیلی