49,000 تومان
موجود در انبار
در داستان جویس کارول اوتس با عنوان ” چرا نمی آیی با من زندگی کنی؟! وقتش است” راوی یا یادآوری خاطرات نوجوانی اش می نویسد:
“…. بعضی وقت ها رادیوی کنار تختم را روشن می کردم و صدایش را کم می کردم و به شبکه های پیتزبورگ و تورنتو و کلیولند گوش می کردم. یک شبکه ی مهجور در کلیولند بود که موسیقی وسترن پخش می کرد. طی روز از آن موسیقی ها به چنگم نمی افتاد. با گرداندن امواج یکی یکی با صدای گوینده ها آشنا می شدم. باورم نمی شد آن غریبه ها مرا نمی شناسند. گاهی وقت ها فضای اتاق برایم تنگ می شد، جان می دادم برای یک ذره هوای تازه. سریع یک چیزی روی لباس راحتی ام می پوشیدم و حتی در هوای بارانی و سرد می زدم بیرون. از در آشپزخانه می رفتم و آن قدر آرام که هیچ کس متوجه نمی شد. حتی یک بار هم متوجه نشدند چون وقتی می رفتم که خوابشان حسابی سفت می شد. ان وقت شب، آن دیروقتی، آن خالی بودن و سکوت، شگفتی خیابان را تغییر می داد. زل زنان، گوش کنان، در حالی که قلبم در گلویم می زد، تا ته پیاده رو می دویدم. پس آن طوری بود. منظره های معمولی عجیب می شدند، پیاده روها چراغ های خیابان، خانه های همسایه. با این حال، این حقایق از خودشان هیچ چیز نمی دانشتند جز از طریق من.”
تصویر شگفت انگیزی است، لحظه های بر انگیخته در همه دقایق و ظرایف داستان و یک استعاره برای فرآیند خلاق آن نقطه یک قصه، یک حقیقت در ذهن نویسنده جان می گیرد، و او آن را به کلمات ترجمه می کند. پیشینه داستان هر چه که هست داستان نهایتا که نوعی رابطه هم زیستی در آن دیده می شود متن را تغذیه می کند.
مکان ها، صداها، اشارات، فضای فرهنگی، تغییرات پیوسته دوره ی نوجوانی، همگی، کم یا زیاد زمینه داستان را می سازند، همان قالب کاملا شخصی را که از هجمه یک دست کننده عمومی به دور است.
در پایان اجازه دهید اشاره کنم که داستان های مجلد حاضر تنها از ان رو برگزیده شده اند که تنوع مجموعه را منعکس کنند و رجحان و رتبه ای در کار نیست.
وزن | 360 کیلوگرم |
---|---|
انتشارات | |
قطع | |
نوع جلد | |
نویسنده |
سال چاپ | 1396 |
---|---|
تعداد صفحات | 168 |
موضوع | مجموعه داستان |
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.