کتاب خیال وصل

کتاب خیال وصل

کتاب خیال وصل نویسنده ايرانا سرلك توسط انتشارات پرسمان منتشر شده است.چشمانم را باز کردم و نگاهی به اطرافم انداختم. زمان و مکان را نمی­دانستم. سقف چوبی و دیوارهای گچی ناهموار و یک پنجره­ای که پرده­ی گل­داری کنارش جمع شده بود، توجه­ام را جلب کرده بود. خواستم بلند شوم و به سمت پنجره بروم اما دردی طاقت­فرسا تمام وجودم را در برگرفت. سرم به شدت تیر می­کشید و مجبورم کرد دوباره در رختخواب دراز بکشم. اشعه­های آفتاب تا وسط اتاق کشیده شدند و می­رقصیدند. صدای مرغ و خروس­ها و افرادی که در بیرون از خانه بودند، نشان می­داد که نزدیک ظهر است و از این­که موقعیت خود را تشخیص نمی­دادم کلافه بودم. چشمانم را بستم و به مغزم فشار آوردم تا ببینم کجا هستم.چرا کسی سراغم را نمی گرفت؟ این جا کجاست؟ من این جا چه کار می­کنم” این­ها سؤالاتی بودند که مدام در سرم می­چرخید. در همین حین صدای جیرجیر در آمد و با صدای زمختی باز شد. پسر بچه­ای سرش را از لای آن داخل کرد و تا چشمش به من افتاد مثل برق گرفته­ها زل زد و بعد از چند ثانیه در را کوبید و داد زد: مامان، مامان به هوش اومد. خانمه به هوش اومد