نقد و بررسی
کتاب عشق روی پیاده روعشق روی پیاده رو نویسنده مصطفی مستور انتشارات چشمه
توضیحات کتاب عشق روی پیاده رو
يك روز فروغ پرسيد: كي ازدواج ميكنيم؟ گفتم: اگر ازدواج كرديم ديگر به جاي تو بايد به قبضهاي اب و برق و تلفن و قسطهاي عقب افتادهي بانك و تعمير كولر ابي و بخاري و ابگرمكن و اجارهنامه و اجاره نامه و اجاره نامه و شغل دوم و سوم و دويدن دنبال يك لقمه نان از كله سحر تا بوق سگ و گرسنگي و جيبهاي خالي و خستگي و كسالت و تكرار و تكرار و تكرار و مرگ فكر كنم و تو به جاي عشق بايد دنبال اشپزي و خياطي و جارو و شستن و خريد و ميهماني و نق و نوق بچه و ماشين لباسشويي و جارو برقي و اتو و فريزر و فريزر و فريزر باشي. هر دومان يخ ميزنيم.
از متن کتاب
0دیدگاه