نقد و بررسی
کتاب شوهر عزیز منکتاب شوهر عزیز من
در بخشی از این رمان میخوانیم: از موقعی که بیکار شده است، نه ورقهای هست که تصحیح کند، نه دانشجویی که استاد راهنمای پایاننامهاش باشد. کاری ندارد؛ جز مصاحبه کردن با روزنامهها و مجلههایی که میخواهند بدانند چرا از دانشگاه اخراج شده، آیا اخراجش به مصاحبه با بیبیسی ربط داشته یا به تغییرات ملموسی که در دیدگاههای سیاسیاش به وجود آورده است. این روزها بیشتر وقت کوروش توی پارک گفتگو میگذرد. آنجا راحتتر است. دست و پای من را هم نمیبندد. مردی که صبح تا شب توی خانه باشد، ایرادگیر میشود. این حرف کوروش است؛ وگرنه من که از بودن و دیدن کوروش شکایتی ندارم.
0دیدگاه