توضیحات

کتاب انگار خودم نیستم

کتاب انگار خودم نیستم اثر یاسمن خلیلی فرد توسط انتشارات ققنوس منتشر شده است. این کتاب داستان آدم هایی است که خودشان را گم کرده اند و آنقدر از خود فاصله فاصله گرفته اند که دیگر خودشان را نمی شناسند. داستان از چند راوی راویت می شود و رویدادهایی از گذشته و حال را به هم پیوند می دهد تا پازل شخصیتی آدم هایش تکمیل شود.

کتاب انگار خود نیستم در  سبک رئالیستی به رشته تحریر درآمده و وقایع، رخدادها ودیالوگ های آن کاملا با رویدادهای زندگی عادی و روزمره منطبق اند. کتاب قصد ندارد وقایع دو از ذهن و ناملموس را شرح دهد بلکه آنچه نویسنده درصدد آن بوده است ترسیم روز مرگ هایی است که به مرور زمان منجر به تحویل انسان ها می شود؛ انسان هایی که از جنس تمام آدم های طبقه متوسطه جامعه مدرن امروزی اند.

متنی از کتاب

لعیا از همان روز اول سنگ هایش را وا می کند. نمی خواهد حسرت چیزی به دل ارغوان بماند. هر سال برای دخترمان بهترین تولد را می گیرد. یک سال با کیک تن عروسک لباس می کند و یک سال عکس دخترمان را روی کیک چاپ می کند و هزار و یک مدل من درآوردی دیگر که همه از ابتکارهای خودش و فرح جانش است.

لعیا با من فرق دارد. این را از همان روز اول فهمیده ام. از همان روزی که با ترس و شرم به نازنین می گویم عاشق دوست سبزه ی چشم سبزش شده ام. نازنین بی اختیار می گوید: ” دختر دکتر انتظام؟! دکتر انتظام را نمی شناسم. هاج واج نگاهش میکنم. وا می رود اما به روی خودش نمی آورد. لابد با خود می گوید این را چه به دختر دکتر انتظام؟!

می دانم به خاطر همین فرق ها عاشقش شده ام. هرچه ساعت شماطه دار خاطراتم را عقب تر می کشم لعیا را به خودم نزدیک تر می بینم و هرچه زمان را به جلو می رانم از او فاصله می گیرم، و آخر سر به نقطه ای می رسم که لعیا محو می شود……….

توضیحات تکمیلی