دوست عزیز برای پی گیری سفارشات باید وارد حساب کاربری خود شده و در ستون سمت راست صفحه سایت با کلیک بر روی گزینه سفارش میتوانید از آخرین وضعیت مرسوله و همین طور شماره رهگیری مرسوله خود آگاهی پیدا کنید. در صورت بروز هرگونه مشکل در فرآیند ثبت سفارش لطفا با شماره 09397365955 تماس حاصل فرمایید.
80,000 تومان
در انبار موجود نمی باشد
خرید کتاب هزار یک شب(2جلدی) نویسنده:عبداللطیف طسوجی, مترجم:فاروق صفی زاده, توسط انتشارات:فردوس مترجم شده است .
شروع داستان هزار و یک شب به نقل از پادشاهی است ساسانی با عنوان شهریار (پادشاه) و روایتگر آن شهرزاد (دختر وزیر) است. اکثر ماجراهای آن در بغداد و ایران میگذرد و داستانهای آن را از ریشهٔ ایرانی دانستهاند، که تحت تأثیر آثار هندی و عربی بودهاست. اینکه داستانهای هزار و یک شب مشخص و روشن باشند و تعداد آنها دقیقاً هزار و یک باشد چندان واقعی به نظر نمیرسد. اما داستانهای زیادی زیر نام هزار و یک شب نوشته شدهاست.
شهرزاد گفت : ای ملک جوان بخت، حکایت کرده اند که ملکی از ملوک مخفی بیرون رفت تا از احوال رعیت آگاه شود، به دهی بزرگ رسید و بسی تشنه بود به یکی از خانه های ده ایستاد و آب بطلبید زنی نکو روی با کوزه آبی به در آمده آب آب به ملک بداد، ملک آب خورده بدان زن نظاره کرد و مفتون او شد و او را به خود دعوت کرد و آن زن او را می شناخت. پس او را به خانه خود درآورد و دران جا بنشاند و کتابی از مواعظ به پیش او بگذاشت ، گفت : تو این کتاب نظر کن تا من خودسازی کرده به سوی تا بازگردم .ملک به مطالعه کتاب بنشست و دران کتاب مذمت زناکاران و چیزهایی که به اهل عذاب وعده داده اند بدید. از بیم الهی تنش بلرزید و به سوی خدا بازگشت در حال برخاسته از خانه بیرون رفت.
شوهر آن زن غایب بود، چون حاضر آمد، زن او را از واقعه آگاه کرد، آن مرد با خود گفت : همی ترسم که ملک از پی این زن باشد، پس به جماع کردن با آن زن جرأت نکرد و دیر گاهی بدین سان گذشت .زن پیوندان خود را از آن چه میان خود و شوهر روی داده بود آگاه کرد . پیوندان زن شوهر را به سوی ملک بردند و به ملک گفتند: اعزالله الملک این مرد از ما زمینی از بهر زارعت اجاره کرده مدتی در آن جا تخم کاشته پس از ان او را معطل گذاشته نه او را ترک میکند که به دیگری اجاره دهیم و نه خود زراعت می کند. بیم از آن داریم که این زمین به جهت تعطیل فاسد شود از آن که زمین را نکارند فاسد می گردد.
ملک به ان مرد گفت: از بهر چه زمین خود را زارعت نمی کنی؟ آن مرد گفت :اعزالله الملک، شنیدم که شیری بدان سرزمین آمده من از ان شیر ترسیدم و نزدیک شدن بدان زمین نتوانستم از آن که دانستم مرا طاقت مقاومت شیر نیست . ملک قصه را بدانست و به او گفت : ای فلان ، به شیر زمین تو پا نگذاشته و زمین از بهر زراعت بسیار نیکوست . تو آن زمین را زراعت کن که خدای تعالی از آن زمین تو را برکت دهد و آسوده باش که شیر برآن زمین پا نگذاشته . پس از آن ملک از برای مرد و زن جایزه هایی نیکو بداد .
وزن | 950 کیلوگرم |
---|---|
انتشارات | |
قطع | |
نوع جلد | |
تیراژ | |
نویسنده | |
مترجم |
شماره شابک | 9789643204853 |
---|---|
سال چاپ | 1391 |
تعداد صفحات | 770 |
موضوع | داستان های ایرانی |
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.