نقد و بررسی
کتاب فرشته ها قصه ندارند بانوکتاب فرشته ها قصه ندارند بانو
کتاب فرشتهها قصه ندارند بانو چنین آغاز میشود: ننشسته و پر شالش بر شانه نیامده هنوز، میگوید: – قصه منو نمینویسی؟ میخندم… آرام در عسلی چشمانش: – فرشتهها قصه ندارن بانو. نرم و پُر ناز، پلکهایش را بر هم مینشاند: – ندارن یا تو بلد نیستی و نشنیدی؟
0دیدگاه